کیان کوچولوکیان کوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

خاطرات کیان

خوابیدن

فرشته کوچولوی مامان وقتی خوابه معصوم بودنش و عظمت خالق هستی رو بیشتر از هر زمانی به رخ می کشه من مامان کیان، برای تمام خانمها آرزو می کنم مادر شدن و حس زیبایی که من هنگامی که این فرشته کوچولو خوابه دارم رو حس کنند. اینم چندتا عکس از عشقم کیان: ای وای اینطوری خمیازه نکش منم خوابم گرفت جونم نی نی من چقدر ناز خوابیده اینجا تو ساک حمل تو مسافرتی گلم تازه تازه داری می خوابی همون عکس قبلی وقتی خوب خوابیدی ای جانم مثل باباش خوابیده تازگیام که پسری عادت کرده دورش یه چیزی مثل پتو ،چادر و یا هر چیز دیگه ای بپیچونیم (ساندویچ پیچش کنیم ) بعد بخوابه اینم چ...
3 مرداد 1392

اولین ها

از تاریخ 92/02/03 شروع به خوردن بیسکویت مادر کردی با اینکه همه می گفتن هنوز زود اما عزیز جون بهت بیسکویت می داد البته چون شیر برات سنگین بود تو آب خیس می کرد . الان دیگه پسری هم بیسکویت با شیر می خوره هم فرنی (مرسی عزیز جون که به پسری خوردن همه چیز رو یاد دادی)اگه با من بود تا پایان شش ماهگی بهش هیچی نمی دادم.امروز برای اولین بار به پسری سرلاک دادیم (شیر و برنج)از قرار معلوم هم پسری خیلی دوست داشت چون تا آخرش خورد.اینم چندتا عکس ...     ...
3 مرداد 1392

شیرین کاری

سلام ناناز مامان امروز می خوام از شیرین کاریات بگم که دیگه با این کارت دل مامانی رو بردی مامان هم نمیتونه سرکار طاقت بیار به همین دلیل با مدیرعامل مهربون شرکتمون صحبت کردم و با اینکه حضور تمام وقت من تو شرکت لازمه ولی موافقت کردن که برای یه مدت نیمه وقت بیام . نانازی من الان دیگه کامل به دو طرف برمی گرده ،من هم به خیال اینکه شما  فقط یه با ر قلط می زنی  گذاشتمت زمین تو پذیرایی و خودم رفتم آشپزخانه کارام رو انجام بدم که دیدم بعد از چند دقیقه صدای جنابعالی درومد وقتی نگات کردم از تعجب شاخ درووردم شما تا وسط اتاق اومده بودی و داشتی با پایه مبل بازی می کردی و چون پایه ها سفت بود صدات درومد تازگیا پسری هروقت کسی باهاش حرف می زنه د...
24 تير 1392

مسافرت

وبدین سان مارکوپولوی کوچولوی ما اولین مسافرت خود را در 58روزگی خود آغاز کرد و یه سفر به جنوب کشور رفت .شهرهایی که کیان کوچولو توش توقف داشت عبارتند از : خرم آباد،شوش دانیال ،شوشتر،دزفول،اراک،قم،اهواز اینم چندتا از همون عکساس که برات گذاشتم اینجا پارک دزفول و بابایی و آیدا جون و محمدامین نازم با کیان کوچولو بیا توادامه مطلب تا عکسای قشنگ کیان کوچو رو ببینی...   اینجا آسیابهای آبی شوشتره اینم پل کارون و کیان و دخترخاله جون اینم یه عکس خیلی قشنگ که از دلم نیومد تو وبلاگت قرار ندم کو چولوی مامان       ...
24 تير 1392

واکسن زدن

8خرداد برای دومین بار بردمت برای واکسن زدن یه کوچولو اولش گریه کردی ولی خیلی زود آروم شدی ،بعد ازاینکه آوردمت خونه با اینکه هر 4ساعت بهت قطره میدادم ولی بازم تب داشتی خیلی می ترسیدم و همش گریه می کردم شبا تا دیر وقت بیدار بودم و حوله خیس می کردم و میذاشتم رو اون دستو پای کوچولوت وقتی تبت پائین می اومد می خوابیدم و هر یک ساعت بیدار می شدم و تبت رو اندازه میگرفتم .... (راستی بار اول که واکسن زدی اصلا تب نکردی)   عسلکم به اندازه تمام هستی دوست دارم و برات آرزوی سلامتی می کنم....   ...
19 تير 1392

دومین مسافرت

اینم چندتا عکس از دومین مسافرت مارکوپولو کوچولو در 93روزگیش به همدان ....   اینجا هم گنج نامه ست هوا خیلی سرد بود ما که غافلگیر شدیم خوشبختانه برای موش موشک پتو برده بودم ...
11 ارديبهشت 1392